سفر کنایه ای از مرگ ست
همینکه بال هواپیما
ترا زخاک به سوی پرنده ها راند
دلت به مرغ گرفتار در قفس ماند
تو در هواپیما
میان عالم پیدا و عالم پنهان
ز ر فت وآمد این گاهواره در تابی
دل تو بیدار ست
ولی تو در خوابی
تو در هواپیما
ز هست ونیست رهایی چگونه می دانی
که کیستی و کجایی؟
سفر کنایه ای از مرگ ست..

****************

بر من ندایی نو تویی تو!
آن گاه که تپش آن دو پلک نازکت
به ناگاه سکوت پوچ سالیان دورترم را
که به خجلت سحرگاهی نوبالغان عذب می مانست فروکوفت
برای سِحر چشمانت همان یک دم بسنده کرد
که اعماق سیاه زندیقی ام را پیشاپیش شکوه عشقت به سجده اندازد
آن تبسم کودکانه ات را
که در ژرفای یک انحنای بی مانند به سقوطی نستوه می ماند
چه گویم که چگونه خاطره را به تنها سپردن آن وا خواهد داشت؟
تو را با کدامین هجا
کدامین دست نبشته و کلام
توان به وصف کشید
تو را باید سرود، به آهنگ هزار رودی که بر لبانت جاریست
در امتداد شب مسلول چشمان سیاهت
تو را باید به حظ نشست
تو را باید بوسه داد، به مهرابه­ ی لبانی که از شبنم شقایق ها تَر گشته
بهین دخت نیکو سرشت
چه عاشقانه دوستت دارم.

******************

بزرگترین راز خلقت این نیست که چرا خدا جهان را خلق کرده است
بلکه این است که چرا بیشعورها را اینقدر گستاخ و منفور آفریده است !

 

*************

من عاشقانه دوستش دارم.
و او عاقلانه طردم می کند
منطق او حتی از حماقت من هم احمقانه تر است

احمد شاملو

***************

 
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکندر شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکنهر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمودلیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .************************************

 

تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد

یه بغض شکسته رفیق گلو شد . . .
****************************

احساس سوختن به تماشا نمی شود

آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم . . .
******************************

 

این دلی که شکستی مال من نبود

خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد

خوشحالم چون حالا میتونم جای دل سنگ بذارم تو ســ ــینه . . .
***********************************

من گمان می کردم رفتنت ممکن نیست
رفتنت ممکن شد…
باورش ممکن نیست!

***************************************

رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمیبینم / سرم قربان آن دشمن که بوئی از وفا دارد .

*****************************************

بی وفا!!
ایـن روزهـا نـه مـجـالـی
بـرای دلـتـنـگـی دارم
و نـه حـوصـلـه ات را..
ولـی بـا ایـن هـمـه،
گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد!

******************************************

مطمئن باش ، برو …
ضربه ات کاری بود ، بی وفایی کردی..دل من سخت شکست …
و چه زشت به من و سادگیم خندیدی
به من و عشقی پاک ، که پر از یاد تو بود …
و به این قلب یتیم
که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود …
تو برو تا راحت تر
تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم.

***********************************

آئین عشق بازی دنیا عوض شده است
یوسف عوض شده است ، زلیخا عوض شده است
آن بی وفا کبوتر جلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده اما عوض شده است

******************************************

بی و فایی کردی و گفتی نفرین میکنی ؟
گفتم نه …فقط از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه….
هنوزم از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه…..

***********************************

گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش
گر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش
راه ورسم عاشقی را نا بلد چون کودکان
اشتباه و ناروا کردم خطا ، بر من ببخش

****************************************

سکوت دردناکترین پاسخ من به بی وفایی های توست!

*************************************

حیف این چشمهام که برای چون توی بی وفا و بی ارزشی اشک ریخت!
و چه ساده دلم که هنوزم دوست داره!

***************************************

از قدیما گفتن کوه هرگز به کوه نمیرسه بی وفایی کن ولی بدون آدم به آدم میرسه.

**********************************

یک روز فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به آتش میکشم اما امروز برای دیدنش حاضر نیستم حتی کبریتی روشن کنم!

****************************

نیاز عاشقان معشوق را بر ناز می دارد
تو سر تا پا وفا بودی ، تو را من بی وفا کردم

*****************************

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود

*******************************

مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما

***************************

از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم
و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم . . .

*************************

همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا
باختی . . .

*************************

مشکل از تو نبود
از من بود
با کسی حرف میزدم
که سمعک هایش را
پیش دیگری جا گذاشته بود . . .

*******************************

این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست
آنقدر بی‌ ارزشی که خیلی‌ها اندازه تو هستند . . .

******************************

دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست
تنها آسمانمان یکیست . . .

**************************

نمی بخشمت
ولی فراموشت می کنم
همیشه به همین سادگی از آدمای بی ارزش می گذرم . . .

********************************

حضورت در کنار من معجزه نبود
نبودنت هم فاجعه نیست
فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود
بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت . . .

*****************************

از شکستن ۲ چیز بترس ، قلبی که صادقانه دوستت دارد و دلی که صادقانه به یادته.

***********************

به خیال کدامین آرزو ، صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی وفا ؟

****************************

کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی

وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی

فقط نیم نگاهی میکردی . . .
******************************************

خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت

خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت . . .
******************************************

تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد

از عاشقی تباهی

از زندگی مصیبت

از دوستی شکستو

از سادگی خیانت . . .
******************************************

با تو بودن خیلی وقته که گذشته

بی تو بودن مثل مهر سرنوشته

حالا اسم تو را هی زمزمه کردن

واسه من نه تو میشه نه فرقی داره . . .
******************************************

از دشمنان برند شکایت به دوستان / چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟
******************************************

از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی

برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .

منتظر آن روز هستم

مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی
******************************************

زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران . . .
******************************************

تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که خفتیم همه بیدار شدند / تا که مردیم همگی یار شدند

قدر آن شیشه بدانید که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .
******************************************

گفتی شتاب رفتن من از برای توست / آهسته تر برو که دلم زیر پای توست . . .

تعداد صفحات : 1

صفحه قبل 1 صفحه بعد